91/2/30
10:8 ع
این جا مدینه نیست انگار...
آیا مرا سوی کربلا به ره سپردید؟!
هرآن،اینجا
گلوی حقیقت
مظلومانه ذبح می شود.
بی شامه ی تیز
بی روح
حتی بی چشم نیز
اینجا بوی تنهایی علی را می دهد!
آری!علی تنهاست
و تنها چیزی که در اینجا روح کش است
سکوت تنهاترین مرد خداست
که پرآوازترین صدای این روزهای مدینه است.
انگار حقیقت،تنهاترین یار علی را
همین دور و بر
جایی در این صحرای آتش
به خاک سپرده شده ست.
مدینه-91/2/31
زندگی هر فرد پر از اسرار مکتومیست که از بزبان آوردن آنها معذور و گاهی عاجز است...دریچه خیالی که شعر بروی آدمی می گشاید،سرمکتوم را با خیال منقوش در هم آمیخته و وجهی رازگونه به شعر عطا می کند.